در جهانی پیش از کلمات، سکوت حکمفرما بود؛ سکوتی سنگین که تنها با زوزهی باد، غرش حیوانات یا خروش رودخانه میشکست. اما در میان این اصوات خام طبیعت، نیازی عمیق و انسانی در حال جوانهزدن بود: نیاز به پیوند، به اشتراک گذاشتن یک فکر، یک هشدار، یک فریادِ _من اینجا هستم_. نخستین جرقههای زبان، نه در قامت واژههایی پیچیده، که در هیبت یک فریاد متولد شد؛ فریادی که فاصلهها را میشکافت تا تنهایی یک انسان را به حضور انسانی دیگر گره بزند. این داستانِ آن پژواک گمشده است که میکوشم در این سطور بازآفرینیاش کنم.
فاصله، نخستین و بیرحمترین دشمن ارتباط بود. درههای عمیق، جنگلهای انبوه و کوهستانهای سر به فلک کشیده، انسانهای نخستین را مانند جزایری تنها در اقیانوسی از طبیعت بکر از هم جدا میکردند. چشمها گاهی کار نمیکردند و صدای عادی در همهمهی محیط گم میشد. بقا در چنین شرایطی مستلزم راهحلی بود: ابزاری صوتی که بتواند بر استبداد جغرافیا غلبه کند. این نیاز، نبوغ انسان را برانگیخت تا از سادهترین قابلیت خود — صدا — سلاحی برای چیرهشدن بر انزوا بسازد.
امروزه، در بلندای صعبالعبور گینه نو، هنوز میتوان پژواک زندهی آن دوران را شنید. مردمان کوهستانی که در دو سوی درههای مهآلود زندگی میکنند، از فریاد برای ارتباط بهره میبرند. این فریادها هرگز هیاهویی بیهدف نیستند؛ بلکه سمفونیای دقیق و کدگذاریشده برای بقا هستند. هر فریاد، با تُن، کشش و ریتم ویژهی خود، پیامی را حمل میکند. این پدیده تنها به گینه نو محدود نمیشود؛ در آن سوی جهان، در قلب جنگلهای آمازون، قبیله Zo'é نیز از سیستم مشابهی از فریادهای بلند برای ارتباط در میان پوشش گیاهی انبوه بهره میبرد. این نمونهها به ما نشان میدهند که چگونه انسان، در هر کجای زمین، برای غلبه بر انزوا به راهحلهای مشابهی دست یافته است.
شگفتانگیز آنکه طبیعت، در آزمایشگاه عظیم فرگشت، این راهحل را بارها آزموده است. در جنگلهای آمریکای جنوبی، میمون جیغزن (Howler Monkey) با غرش پرطنینش قلمرو خود را اعلام میکند. استخوان لامی (hyoid) بزرگ و توخالی در گلویش مانند یک اتاق طنین طبیعی عمل کرده و صدایش را تقویت میکند. یا میمون سیامانگ (Siamang) در جنگلهای جنوب شرق آسیا که با کیسهی گلویی (Gular sac) بزرگ خود صدایی تولید میکند که تا کیلومترها در جنگل میپیچد. اینها نمونههای درخشانی از فرگشت همگرا (convergent evolution) هستند؛ جایی که گونههای متفاوت در پاسخ به فشارهای محیطی مشابه، به راهحلهای زیستی مشابهی دست مییابند.
اما وقتی به خویشاوندان نزدیکتر خود، یعنی شامپانزهها، نگاه میکنیم، داستان عمیقتر میشود. ارتباطات صوتی آنها صرفاً جیغهای تصادفی نیست. دههها پژوهش، از جمله کارهای پیشگامانهی جین گودال، نشان داده که شامپانزهها دارای مجموعهای از آواهای معنادار هستند که به پدیدههای بیرونی اشاره میکنند. برای مثال، آنها برای انواع مختلف شکارچیان «آواهای هشدار» متفاوتی دارند: صدای کوتاه هو (hoo) ممکن است هشدار دربارهی مار باشد، در حالی که «واق واق» (bark) بلند و خشن، گروه را از حضور پلنگ آگاه میکند. این زبان به معنای کامل انسانی آن نیست، اما دارای یکی از عناصر بنیادی زبان است: معناشناسی (semantics)؛ یعنی پیوند دادن یک صدای مشخص به یک مفهوم مشخص. شباهت ارتباطی ما با شامپانزهها نه صرفاً همگرایی، بلکه همنیایی (homology) است — یعنی این تواناییها احتمالاً از یک جد مشترک به ارث رسیدهاند.
این ما را به هستهی راز بزرگ وجودیمان میرساند: ریشههای زبان انسان. زبان مدرن ما با گرامر پیچیده و واژگان بیکرانش، یکشبه خلق نشده است. پیشازبان (proto-language) اجداد ما احتمالاً ترکیبی از همین ابزارهای ارتباطی بوده است — مجموعهای از فریادهای معنادار، آواهای هشداردهنده، و همچنین زبان بدن و اشارات. بسیاری از نظریهپردازان معتقدند که زبان انسان ممکن است ابتدا با حرکات دست و چهره آغاز شده باشد و سپس اصوات به تدریج به آن افزوده شده و آن را پیچیدهتر کردهاند. در این میان، تغییرات ژنتیکی در ژنی به نام FOXP2 ممکن است نقشی حیاتی داشته باشد؛ این تغییرات احتمالاً توانایی کنترل دقیق عضلات گفتاری را بهبود دادهاند. با این حال، FOXP2 تنها یکی از اجزای شبکهای پیچیدهی ژنی-عصبی است و زبان کامل، محصول تعامل شگفتانگیز میان ساختار زیستی، فرهنگ و فشارهای اجتماعی است.
در نهایت، آن فریادی که امروز در کوهستانهای گینه نو و جنگلهای آمازون طنینانداز میشود، چیزی فراتر از یک شیوه ارتباطی است. این صدا یک کپسول زمان صوتی است. پژواکِ همان تلاش دیرینهای است که جد مشترک ما و شامپانزهها برای بقا آغاز کرد و در مسیر تکامل، در وجود ما به شعر، فلسفه و علم تبدیل شد. این فریاد به ما یادآوری میکند که در هستهی پیچیدهترین اندیشهها و کلماتمان، یک نیاز ساده و باستانی نهفته است: شکستن سکوت، غلبه بر تنهایی، و ساختن پلی از یک ذهن به ذهنی دیگر. این همان رشتهی ناگسستنی پیوندی است که از اولین آوای هشدار در جنگلهای آفریقا آغاز شد و تا پیچیدهترین گفتوگوهای امروزی ما ادامه دارد.
sources
Enard, W. et al. (2002).
Molecular evolution of FOXP2, a gene involved in speech and language. Nature, 418: 869–872. DOI: 10.1038/nature01025
Seyfarth, R. M. & Cheney, D. L. (2003). Signalers and Receivers in Animal Communication. Annual Review of Psychology, 54: 145–173. Link
Feld, S. (1982).Sound and Sentiment: Birds, Weeping, Poetics, and Song in Kaluli Expression. Duke University Press.
https://www.dukeupress.edu/sound-and-sentiment
Jane (National Geographic) Documentary
Howler Monkey’s Roar Is All in the Throat (National Geographic)
0 نظرات